دوستانی دارم که از صمیمی ترین رفیق هایشان زخم خورده اند
هنوز یک ماه از زخم خوردن اولی نمی گذرد
رفیقش قهر کرده بود و جواب تلفنش را نمی داد
بد جور بهم ریخته بود
ظاهرا نوبت بعدیست
امیدوارم این هم مثل قبلی به خیر بگذرد!
________________________________________________________________________________
1-دعا کنید هر سه تامون (با این رفیقایی که داریم!)عاقبت به خیر بشیم !
من نامرد هستم....
نامرد هستم که رفاقتم تا جایی که سود داشته باشد انقضا دارد
نامرد هستم که وقتی رفیق سود دارد با اویم و وقتی سود ندارد با دیگری!
نامرد هستم که به اسم رفتن به خانه رفقا را «می پیچانم» و با اهلش می روم «پاساژ»
نامرد هستم که خر و خرما را با هم می خواهم
نامرد هستم که همه این ها را به دیگری نسبت می دهم که مبادا متوجه شوند که از همه نامرد ترم!
نامرد هستم که با همه این ها به روی خودم هم نمی آورم و به کارم ادامه می دهم
_________________________________________________________________________________
1-مطلب «مخاطب آزاره» قبول! ولی مشکل از پوست کلفتی مخاطب خاصّه!!!!!
2-هرگونه تشابه کاملا اتفاقی است(!) و متن ساخته ذهن حقیر است نه روایت زندگی دوستان!
3-باشد که رستگار شویم
خدا هیچ معتادی رو بی اینترنت نذاره!
تو این سه چهار روز خیلی استخوان درد داشتم
_قرص خوردی؟
_بله خوردم
_پس برو بخواب ایشالله خوب میشی
_امیدوارم تا فردا خوب بشم
_برو بخواب صبح بلند میشی میبینی هیچ چیزیت نیست
_شایدم صبح بلند شدیم شما دیدی هیچ چیزی از من باقی نیست!!!!!!
متنفرم از رفقایی که روی خود خواهی ها و زیر قول زدن هاشون برچسب قشنگ و خدا پسندانه می زنند
بعدم اسم این کارشون رو می ذارن استراتژی!!!!!
نمی دونم این غمی که اومده سرغم بابت مقرب بودن در این درگه یا بابت سیاه شدن دله!
ولی مال هر کدومه بد جوری داره فشار میاره
تا امروز هر جوری بود این غمه رو غایم می کردم و نمی زاشتم بیاد تو صورتم
تا امروز سعی می کردم هر چقدر هم از درون داغونم از بیرون شاد باشم که بقیه رو هم داغون نکنم
ولی این دفعه خیلی داره اذیت می کنه دیگه هر جوری میام پنهونش کنم بازم همه می فهمن
نمی دو نم چیکارش کنم که روز بقیه رو هم خراب نکنه
اوستا کریم خودت به دادمون برس!
بد جوری زمین گیرم کرده!
می آید سر کلاس و یک ساعت از مردانگی صحبت می کند یک حتی یک نفر از میان جمع جرئت نمی کند که بلند شود و بگوید« تو از مردانگی چه داری»
در عوض بعد از کلاس و پشت سرش همه به صحبت هایش خرده می گیرند
بالای منبر می رود ، آیه ای از قرآن می خواند و صحبت هایش را شروع می کند
یکی از مستمعان ایرادی را به غلط از او می گیرد
از جوابش متوجه می شوی که بر فنون بحث تسلط کامل دارد
بعد از سخنرانی و در میان روضه دو جمله می گوید که هر دو از مثال های تحریف واقعه کربلا در کتاب حماسه حسینی است!
اما جرئت نمی کنی که بلند شوی و تذکر بدهی
حتی جرئت نمی کنی بعد از منبرش خصوصی به او متذکر شوی ،احترام صاحب خانه را بهانه می کنی و جواب دلت را یک جور می دهی
مطلبی را در وبلاگت خوانده و پیگیر اصل ماجرا می شود ، جرئت نمی کنی جوابش را بدهی یک جور ماست مالش می کنی تا قضیه را فراموش کند
یک سری حرف ها را نمی شود گفت باید نوشت و گوشه ای گذاشت
گوشه ای که دور از دست اطرافیان باشد
__________________________________________________________________________-
1- سپاس خدایی را که قلم را آفرید
و خدا رحمت کند پدر آن که قلم را به دستم داد