سال ها از زمانی که سوگولی آغا محمد خان شده ای می گذرد!
آن روز ها طفلی کوچک بودی و کسی زیاد به تو توجه نمی کرد !
آن روز ها هیچکس حتی فکرش را هم نمی کرد که تو،طهران(تهران خودمان)،قریه ای کوچک که شاید بزرگترین افتخارت همسایگی با «ری» بود
تبدیل شوی به پایتخت کشور ایران. هرگز به ذهن کسی هم خطور نمی کرد که آن روستای کوچک که از بالا تا پایین آن ده دقیقه هم راه نبود، آنقدر بزرگ شوی که ساکنانت (که ادعا دارند تو را مثل کف دستشان می شناسند!) هم بین کوچه و پس کوچه هایت سر در گم شوند!
آنقدر بزرگ که حتی بسیاری از ساکنانت هم اسم همه خیابان هایت را نمی دانند (یا حتی اسمشان را نشنیده اند!)
گوش شیطان کر آنقدر رشد کرده ای که به راحتی امثال من را روی یک انگشت به مدت 1 ساعت می گردانی بدون اینکه حتی بفهمیم در کدام محله هستیم
خودمانیم انگار هر چه بزرگ تر می شوی شیطنتت بیشتر گل می کند !
امروز خوب سر کارم گذاشته بودی!
یک ساعت در خیابان هایت مرا چرخاندی آخر هم نگذاشتی سر از کارت در بیاورم !
هزار الله اکبر آنقدر هم کوچه و بلوار داری نمی شود از نقشه ات سر در آورد !
یادش بخیر آن زمان که به مردانگی و جوون مردی لات هایت معروف بودی !
الان که خودت ختم بی مرام ها شده ای!
ای تهران ،ای نگین ایران، ای جواهر البرز.......
خیلی نامردی!!!