سیاه مشق

براى زمانی که تشنه ی خلوت می شوم

سیاه مشق

براى زمانی که تشنه ی خلوت می شوم

سیاه مشق

قلم می زنم و صفحه را سیاه می کنم.
سیاهی که تنها هدفش خلوت است
خلوتی که در فضای مجازی کمتر پیدا می شود
من در «خلوتم» می نویسم تا تو در «خلوتت» بخوانی

یا حق

طبقه بندی موضوعی
جدید ترین مشق
اگر نظر مرا بخواهی:

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

حتی در دنیای مجازی:



«تقوی مجازی را رعایت کنیم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۸:۵۹
عمار

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون:

وقتی اومدم تو بلاگ بیان قصدم نوشتن تو اونجا بود!

بعدش تصمیم گرفتم یه جا برا دل خودم  بنویسم اومدم اینجا!

اینجا سعی می کنم بداهه بنویسم!  هر چی اومد می نویسم

ولی اونجا یه سی چهل ثانیه قبل هر مطلب فکر می کنم!

خلاصه اینکه مطالب این ور رو از رو دل(ادبی از رو شکم!!!) می نویسم

ولی اونجا برا نوشتن هدف دارم!


لپ کلامم اینه که مطالب اونجا (از نطر خودم) به درد بخور تر از مطالب اینجاست!

و پیشنهاد می کنم اونجا رو هم سر بزنید!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۱
عمار
سال ها از زمانی که سوگولی آغا محمد خان شده ای می گذرد!
آن روز ها طفلی کوچک بودی و کسی زیاد به تو توجه نمی کرد !
آن روز ها هیچکس حتی فکرش را هم نمی کرد که تو،طهران(تهران خودمان)،قریه ای کوچک که شاید بزرگترین افتخارت همسایگی با «ری» بود 
تبدیل شوی به پایتخت کشور ایران. هرگز به ذهن کسی هم خطور نمی کرد که آن روستای کوچک که از بالا تا پایین آن ده دقیقه هم راه نبود، آنقدر بزرگ شوی که ساکنانت (که ادعا دارند تو را مثل کف دستشان می شناسند!) هم بین کوچه و پس کوچه هایت سر در گم شوند!
آنقدر بزرگ که حتی  بسیاری از ساکنانت هم اسم همه خیابان هایت را نمی دانند (یا حتی اسمشان را نشنیده اند!)
گوش شیطان کر آنقدر رشد کرده ای که به راحتی امثال من را روی یک انگشت به مدت 1 ساعت می گردانی بدون اینکه حتی بفهمیم در کدام محله هستیم

خودمانیم انگار هر چه بزرگ تر می شوی شیطنتت بیشتر گل می کند !
امروز خوب سر کارم گذاشته بودی!
یک ساعت در خیابان هایت مرا چرخاندی آخر هم نگذاشتی سر از کارت در بیاورم !
 هزار الله اکبر آنقدر هم کوچه و بلوار داری  نمی شود از نقشه ات سر در آورد !
یادش بخیر آن زمان که به مردانگی و جوون مردی لات هایت معروف بودی !
الان که خودت ختم بی مرام ها شده ای!

ای تهران ،ای نگین ایران، ای جواهر البرز.......

خیلی نامردی!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۹
عمار

تو یه سری هیئت ها شور هست شعور نیست!

تو یه سری دیگه شعور هست شور نیست!

یه وقتایی پول هست خوشی نیست!

یه وقتایی خوشی هست و پول نیست

یه وقتایی پای رفتن هست هدف نیست!

یه وقتایی هدف هست پای رفتن نیست!

برا یه سری مدرک هست کار نیست!

برا یه سری کار هست و مدرک نیست

یه وقتایی ایده هست حس نوشتن نیست!

یه وقتایی حس نوشتن هست ولی ایده نیست!

به قول شاعر هم :

یه روز قیف هست قیر نیست

یه روز قیر هست قیف نیست

حتی تو قصه هم یکی هست یکی نیست!!!!


کلا یه جای کار باید لنگ بزنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۱
عمار
گاهی اوقات مغلطه را می بینی اما حرف نمی زنی!

نمی دانم برایتان پیش آمده که یک نفر از سر دل سوزی و محبت بخواهد به شما چیزی را حالی کند
 وکلامش را با مغلطه همراه کند تا شما به صورت کامل حرف را قبول کنید یا نه
تو این جور وقت ها اگر یه ذره هم طرف ناشی باشه و یکم تو مغالطه ضعیف باشه تو هم یکم رو حرفاش دقیق بشی مغلطه خیلی تو ذوق می زنه
انگار مغلطه از حرف طرف میاد بیرون می زنه تو گوشت و عصبانیت می کنه اما............

اما اگر بدونی طرف خیر تو رو می خواد
حرف اصلی طرف رو قبول داشته باشی
و بدونی هدف خوبه و مشکل از وسیلس
اونجاست که «مغلطه را می بینی اما حرف نمی زنی!»
اونجاست که جام مغلطه رو سذ می کشی و حرفی نمی زنی !!!!

و عالم بداند که من دیروز جام زهر مغلطه را سر کشیدم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۸
عمار

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود                                                                

                                       با روضه حسین نفس تازه می کنم       

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۲۲:۲۵
عمار

یه معلم فیزیک داریم که کلا تو عالم هستی یه دونست

یه امتحان گرفته نصفش رو درس نداده! بعد آزمون که بهش می گیم میگه:جدی؟؟ «ولش کن» الان که دارم بهتون درس میدم!

داره جزوه میگه سوال اینه: چگونه..........  بعد جواب سوال اینه : چون..............! بعد وقتی بهش میگیم میگه : جدی؟؟؟ جمله بندیم که خیلی خوبه! اصلا «ولش کن» هر چی دوست داری بنویس!

وسط درس ازش سوال کردیم اگر مثلا اینطوری بشه بازم جواب همینه میگه : اونو «ولش کن» ببین من چی بهت میگم!

موقع جزوه گفتن یه موضوع رو کلا جا انداخته وقتی میگیم آقا این موضوع هم تو کتاب هست میگه: «ولش کن» کتاب بد تالیف شده !!!!! من این رو بعدا میگم!

بعد آزمون مجموع نمراتی که داده با مجموع نمراتی که کم کرده به زور به 17 می رسه (تازه برا هر کس متفاوته!)وقتی بهش میگیم میگه: «ولش کن» مهم خود درسه!


خلاصه کلا آدم باحالیه

دو سه بار قصد کردیم بریم زیرابش رو پیش مسئول آموزش بزنیم هی گفتیم گناه داره «ولـــــــش کن»!

دعا کنید با این آدم تا آخر سال طاقت بیاریم!

اصلا شما هم بی خیال این مطلب ولــــش کن!

کلا ولــــــــــــــــــــــــــــــــــش کـــــــــــــن!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۳
عمار

بعد از پنج روز بخور و بخواب فردا باید برم مدرسه

عین اول مهر استرس مدرسه رفتن دارم !!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۰
عمار

(بر اساس واقعیت!)

دختره (با کلی ناز و عشوه): آقا ببخشید شما بالا میرید یا پایین؟

راننده تاکسی (با لحن عصبی ولی آروم ): هیجا نمی رم خانوم بفرما پایین!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۲۲:۰۲
عمار

بترس از روزی که روی سنگی بگذارندت 

و آنجا تازه با حجاب آشنا شوی...... 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۹
عمار